مرگ جانسوز - عشق برتر

[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]

تعداد بازدیدهای وبلاگ
- کل بازدیدها: 9402 بازدید - امروز: 0 بازدید - دیروز: 0 بازدید

درباره من
آریا

لوگوی وبلاگ

اشتراک

اوقات شرعی
اوقات شرعی

آرشیو مطالب
دی 1387

? مرگ جانسوز	آریا یکشنبه 87/10/29 ساعت 3:53 عصر
الا ای رهگذرمنگر چنین بیگانه بر گورم چه میخواهی چه میجویی در این کاشانه عورم چسان گویم چه سان گریم حدیث قلب رنجورم از این خوابیدن دراین سنگ وخاک وخون خوردن نمیدانی چه میدانی که آخرچیست منظورم تن من لاشه فقر است ومن زندانی زورم کجا میخواستم مردن حقیقت کرد مجبورم چه شبهاتاسحرعریان به سوز فقر لرزیدم چه ساعتهاکه سرگردان به ساز مرگ رقصیدم ازاین دوران آفت زاچه آفت هاکه من دیدم سکوت زجربودومرگ بود وماتم وزندان هرآن باری که من از شاخسار زندگی چیدم فتادمدر شب ظلمت به قعر خاک پوسیدم زبس که با لب محنت زمین فقر بوسیدم ستم خونم بنوشید وبکوبیدم به بد مستی وجودم حرف بیجایی شداندر مکتب هستی شکست وخرد شد افسانه شدروزم به بد مستی کنون ای رهگذردر قلب این سرمای سرگردان بجای گریه بر قبرم بکش با خون دل دستی که تنها قسمتش زنجیر بوداز عالم هستی تقدیم به کسایی که درعشق شکست خوردند وسهمشان نامردی شد
	نظرات دیگران ( )

? لیست کل یادداشت های این وبلاگ

وقتی که دیگر نبود
دروغ میگفت
نترسانید
چرا چرا چرا
اگه یه روزی
[عناوین آرشیوشده]

Desigened By Parsiblog.com